به بهانه روز خبرنگار / احمد پناه؛ طبیب رسانه گیلان
خیرالکلام افصح المتکلمین؛ نخستین نشریه ای بود که به سال۱۲۸۶سرآغاز تاریخ پربار روزنامه نگاری گیلان را رقم زد و اینک در پاسداشت روز خبرنگار، ایرنای گیلان نغزپندهای طبیب خَیّری را میهمان شد که حرمت روشنگری را پاسداشت و نخستین هفته نامه علمی – اجتماعی گیلان را درسال ۱۳۵۸ منتشرکرد. روزگار بر مردمان تنگ آمده و
خیرالکلام افصح المتکلمین؛ نخستین نشریه ای بود که به سال۱۲۸۶سرآغاز تاریخ پربار روزنامه نگاری گیلان را رقم زد و اینک در پاسداشت روز خبرنگار، ایرنای گیلان نغزپندهای طبیب خَیّری را میهمان شد که حرمت روشنگری را پاسداشت و نخستین هفته نامه علمی – اجتماعی گیلان را درسال ۱۳۵۸ منتشرکرد.
روزگار بر مردمان تنگ آمده و بارزترینش کروناست که گلوی جهان را می فشرد و رسانه ها نیز در میدان انتشار، گوی سرعت در همرسانی بدخبرها هم می ربایند؛ البته به گفته محققان این واکنش مغز ما در مقابل افکار و اخبار منفی یک مواجهه انطباقی است که برای تداوم بقای انسان ضروری است و حاصل تکامل است.
سخنان علی اکبر قاضی زاده روزنامه نگار و پژوهشگر حوزه رسانه و ارتباطات که سالها پیش استاد خبریمان بود،در ذهن متداعی می شود ؛ مردم خیلی وقت است که دیگر به ما رسانه ها اعتماد ندارند، چون به آنها چیزی نمی دهیم.
می گفت: ما روزنامه نگاری بلد نیستیم، کدامیک ازروزنامه نگارها عادت به مرتب خواندن، نمایش دیدن ، بامردم زندگی کردن و پا به پای شادمانیهاشان پایکوبیدن دارند؟ برای همین رسانه های اجتماعی دیجیتال، جهان را درنوردیده اند چون سوژه های ملموس تر و دیدنی تری برای مردم دارند.
استاد درست می گفت؛ اینک باید پرسید کدام شادی؟ روز خبرنگار نزدیک بود و دیگر در جولان بدخبرها و تاب نداشتن مردمان در شنیدن آنها، جایی برای نالیدن های نخ نما از وضعیت بیمه خبرنگاران،بسته بودن فضای مطبوعاتی و سنگ اندازی روابط عمومی ها و.. نمی ماند که در فضای مجازی پستی از یک دوست رسید.
دکتر ابوالفضل احمد پناه ،۸۲ ساله، مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه دانش در سال ۱۳۵۸ که هنوز تابلوی مطبش در محله کهن حاج آقا بزرگ رشت که نشان از نیکی انسانیت دارد پابرجاست ؛ به گیلان آمده است.
وی سال هاست ایران نیست و اینک برای رسیدگی به امور خیریه، خانواده و .. چند ماهیست در رشت به سر می برد. ایرنای گیلان در تماس با روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی شماره تماسی از وی دریافت می کند و دکتر احمد پناه با احترام وادبی که ویژگی بارز این نسل است دعوت ایرنا را می پذیرد.
لختی زودتر از ساعت ۱۲ می رسد ؛ به ۸۲ ساله ها نمی ماند ؛ خوش سخن است و نغز گفتار ؛ حرف که می زند چنان آرام و نیک گفتار است که هوای روح، تازه می شود.
امیدوار است این مصاحبه یادگاری باشد برای نسل بعدی و مدام برای دعوت قدردانی می کند؛ می گوید :همه باید چنین باشند باید بازنشستگان را پاسداشت و از تجربیات شان بهره گرفت.
هم مدرسه ای جهان پهلوان تختی ،شاگرد محمد تقی شریعتی مزینانی پدر دکتر علی شریعتی،هم بند مهندس بازرگان ،همرزم شهید چمران در دفاع مقدس ،طبیبی خیّر،همکار موسیو آرسن (خیّری به نام که به مسیح گیلان مشهور است)،نخستین طبیبی که در سال ۴۴ کلینیک شبانه روزی رشت را در کنار نخستین داروخانه شبانه روزی گیلان راه اندازی کرد، پایه گذار باشگاه سپید رود که در آن زمان با نام شرکت گیل رود در ثبت اسناد موجود است، مدیر مسئول و صاحب امتیاز نخستین هفته نامه علمی – اجتماعی گیلان با عنوان “دانش” درسال ۱۳۵۸ و .. امروز میهمانمان بود و به نیک سخنی، فضا تازه می کرد.
او رسانه را یکی از ارکان اصلی جامعه می داند و می گوید : هیچ دستورالعملی در کار نیست چون خبر خواندن به هنجارترین و پیش پا افتاده ترین کار عالم شده و امروز بزرگترین دانشگاه، رسانه است و دولت ها باید از ظرفیت فضای مجازی بهره ببرند.
دکتر احمد پناه وظیفه رسانه را همچنان روشنگری می داند و می گوید : در هرجامعه ای ظلم و بی عدالتی هست و مطبوعات باید بنا به مسئولیت و رسالت خود روشنگری کنند ؛ نقد کنند و تا انتقاد سازنده نباشد، اصلاح صورت نمی گیرد.
جهان دیده است و با نرمخندی عمیق از تجربیات سفرهایش به پنج قاره جهان برایمان تعریف می کند و با آهی غلیظ تکرار می کند، هیچ کجا، ایران نمی شود ؛” ایران گل سرسبد جهان است” اگر قدر بدانند.
در کاوش خاطراتش همرزمی با دکتر چمران برایش بارزتر است، آن گاه که درجبهه های جنگ، داوطلبانه در سوسنگرد با دکتر چمران همراه بود.
ادامه می دهد: بدترین نوع جنگ، جنگ شیمیایی بود که در اسلام آباد غرب به چشم دیدم؛ من در سال ۱۳۴۴ یک دوره ویژه جنگ های شیمیایی را زمانی که افسر وظیفه بودم در ارتش گذرانده بودم که در جنگ شیمیایی عراق به ایران به کار گرفتم.
درگیلانغرب که بعنوان متخصص بهداشت صحرایی رفته بودیم دیدم حدود ۳۰۰ نفر از مردم عموما جوان از درد و سوزش چشم گریه می کردند و داد می زدند و بدلیل حمله شیمیایی دشمن چشمانشان درگیر شده بود و گمان می کردند بینایی خود را از دست داده اند؛ صحنه دل آزار و جگر خراشی بود.
احمد پناه توضیح می دهد: دوره ای که در ارتش برای پزشکان گذاشته بودند، کارساز شد، مواد بی حس کننده را به نسبت رقیق می کردیم؛ چشم های جنگزدگان را که به شدت متورم شده بود به زحمت باز می کردیم و چون امکانات نبود با قاشق چایخوری به زور در چشم آسیب دیدگان می ریختیم؛ ۱۰ دقیقه ای نگذشت که چشمها نیمه باز شد؛ دردها آرام گرفت وآن گاه که فهمیدند کور نشده اند آرام تر شدند وآن لحظه بسیاربرایم ارزشمند بود.
دکتر احمد پناه که پنج برادر و سه فرزندش پزشک هستند، می گوید: پدرم بازنشسته راه آهن و مادرم حافظ قرآن بود و بانویی که بواسطه تربیت ۹ فرزند کارآمد نشان لیاقت دریافت کرد.
او ادامه می دهد: هرکس برای مملکت خودش با جان و دل کار کند ؛ ایران گلستان می شود؛ ملت ما باید منافع خود را مراقب باشند و از آن حفظ و دفاع کنند.
وی که خود و همسرش از خیّران گیلانی هستند، می گوید : از سال ۴۴ که مطب زدم به نصیحت موسیو آرسن تلاش کردم برای مردم خدمت کنم و از مردم بی بضاعت به هیچ عنوان پول دریافت نکنم ؛ این رویه را نه تنها در رشت بلکه در مطب تهران نیز پی گرفتم؛ برای همین از پزشکی درآمد چندانی نداشتم اما تلاش می کردم حرفه های دیگر چون بهداشت صنعتی را هم دنبال کنم.
وی برای اولین بار در سال ۱۳۵۵ کارخانه پلاستیک باعنوان گیلان فلکس را با تجهیزاتی که از ژاپن واردکرده بود، ایجاد و راه اندازی نمود.
وی ادامه می دهد : کار کردم ؛ زحمت کشیدم؛ آموختم ؛ هیچ گاه بیکار نبودم و از رانت هم استفاده نکردم و همه سرمایه ام از راه حلال بدست آمده و الان هم می گویم کار کنید با نیت خیر و برای آبادانی ، پول خودش می آید.
وی که گفتن از کارهای خیر را نیک نمی داند، می گوید: بر خلاف میلم و به نصیحت پدر از وقف هایی که خود و همسرم انجام داده ام گاه سخن می گویم که این کردار نیک در بین نسل نو تسری یابد.
دکتر احمد پناه درباره فعالیت مطبوعاتی اش می گوید: از سال ۱۳۴۵ عضو کتابخانه ملی رشت و با مطبوعات خیلی آشنا بودم .در دوران دبیرستان در تهران روزنامه دیواری درست می کردم و این علاقه حتی پس از پزشکی رهایم نکرد.
او ادامه می دهد: من برای نشریه ام سال ۱۳۵۸ از دولت بازرگان تقاضا کرده بودم و این هفته نامه در اردیبهشت ماه ۵۸ منتشر شد و در صفحه اول نوشتم ” راه آهن قزوین به رشت را بکشید” ؛هفته نامه دانش علمی – اجتماعی بود اما باید از سیاست هم می نوشتیم روزهای انقلاب روزهای حساسی بود و البته هنوز هم گاه گاهی در مردمسالاری قلم می زنم و بیش از یک هزار مقاله از من به چاپ رسیده است.
وی می گوید: هرکس در هر حکومتی طرف ملتش را داشته باشد قابل احترام است من یک هزار مقاله چاپ شده از قبل انقلاب تاکنون دارم و می خواهم آنها را بصورت کتاب درآورم ؛مجموعه ای که در دوران خود انتقاد به وزارت بهداری و همه تشکیلات و ..در آنها بارز است.
وی ادامه می دهد: من پنج سال رئیس هیات مشورتی روزنامه اطلاعات در گیلان بودم؛ نه سیاسی بودم و نه وابستگی به هیچ جناح سیاسی داشتم ؛چکیده گزارشات مردم را بررسی می کردم.
دکتر احمد پناه که از سال ۲۰۰۴ در آمریکا طبابت می کند، بار دیگر بر بهره مندی از تجربه پیشکسوتان تاکید می کند .
او درطرح مبحث کرونا خاطره وبا در گیلان را تعریف می کند و می گوید: ویروس کرونا واقعی است؛ البته این ویروس موجب سیاست بازی برخی از کشورها نیز شده است.
وی ادامه می دهد: سال ۱۳۴۶ وبا گریبانگیر گیلانیان شد؛ در بیمارستان پورسینا پزشک درمانگاه بودم؛ من و دو پزشک دیگر آنجا بودیم از ارتش پتوهای سربازی زیاد داشتیم. چون بخشها پرشده بود و به سرعت هم بیماران میمردند؛ برعکس کرونا که پنج روز و یا بیشتر طول می کشد تا حال بیمار وخیم شود ، وبا بدلیل اسهال واستفراغ شدید بیمار را دوساعته میکشت.در پورسینا به پیشنهاد زنده یاد دکتر روشن ضمیر که رئیس بیمارستان بود، توی حیاط پورسینا درختان کهنی بود که همچنان هست؛ از بازار آهنگران میخ های بلند تهیه کردیم ؛ سریع ظرف دوساعت تمام میخها روی درختان پورسینا کوبیدیم و روی آن سِرُم وصل کردیم آنگونه که دو سه تا سرم درآنِ واحد به بیماران وبایی از ناحیه دست،گردن و پا وصل می شد و آب بدنشان تامین و جبران می شد.
آن زمان ظرف یک هفته ۴۰۰ نفر در رشت مردند؛ اما بیش از هزار نفر فقط با سرم نجات یافتند؛ اصلا دوا نداشتیم فقط سرم وصل می کردیم و در آن داروی تقویتی هم می ریختیم؛ مجهز به لباس و ماسک هایی بودیم که فقط چشمها باز بود.
وبا تجربه ای شد؛ کرونا که آمد با وزارت بهداشت تماس گرفتم؛ الان هم در تماسیم ستادی از پزشکان بازنشسته تشکیل شده که به صورت آنلاین امکان تبادل نظر داشته باشیم؛ همه موضوع کرونا پزشکی نیست و بسیاری کشورها آن را سیاسی کرده اند اما دولت ما در بده بستان های سیاسی دخالتی ندارد.
وی در ارتباط با ویروس کرونا می گوید :متاسفانه این ویروس مدام در حال تغییر است و در واقع ویروس امروز همان دیروزی نیست؛ مدام تغییر وضعیت می دهد و جهشی است؛ متاسفانه داروی خاصی ندارد.
وی تاکید می کند: تجربه در هر شاخه ای قابل احترام است و در درمان کرونا اگر از تجربه پزشکان کهن که بیماری ها دیدند استفاده کنندو بعنوان مشاوره از آنان اطلاعات بگیرند در هر استان و هر شهری می تواند راهگشا باشد.
دکتر احمدپناه می گوید: دستکش خیلی نقشی ندارد ماسک بزنید و دستها را مدام بشویید و از دست زدن به چشم و صورت خودداری کنید.
وی با تاکید بر آموزش بهداشت از طریق رسانه ادامه می دهد: کرونا از طریق غذا به هیچ عنوان منتقل نمی شود؛ اسید معده آن را می کشد کرونا بیشتر از طریق هوا منتقل می شود و ماسک در پیشگیری بسیار موثر است؛ حتی پارچه باشد حتی دو ماسک موثرتر است و ماسک اول را مرطوب استفاده کنید و از تجمعات بپرهیزید.
تحقیقات نشان داده که ما از کنار اخبار خوب به راحتی می گذریم ولی اخبار منفی را مدام مرور می کنیم و بسیار بیشتر از آنچه که ارزش دارد بر آن تاکید می کنیم.
نوعی خطای ادراکی شناختی که به ” سوگیری اطلاعات منفی ” معروف است سبب توجه بیشتر مغز ما به اخبار منفی می شود .
شاید ازین رو بود که دکتر احمد پناه نیز بیشتر بحران ها را برایمان می گفت؛ در خاطره دیگری از بحران های سال های دور ،برف سنگین ۱۳۵۰ در رشت را مرور می کند و می گوید: آن حادثه برف بی نظیر و بی سابقه بود بطوریکه از مطب تونل زدیم و کانالهایی برای رسیدن به میدان شهرداری ایجاد کردیم.
وی با بیان اینکه انسانیت نمی میرد، ادامه می دهد: این خاطره به سبب انسانیت زنده یاد شیرخانی شهردار وقت به خاطرم رسید که مستاجر بود و زمان مرگ پول خرید قبر نداشت؛ ما با چهار هزار تومان برای او قبر خریدیم ولی بعد شهرداری پولمان را برگرداند و گفت شهرداری خودش این هزینه را برای ایشان متقبل می شود.
وی می گوید: در آن برف عظیم این مرد نیک اندیش (شیرخانی ) بگونه ای برنامه ریزی کرد که میدان شهرداری از برف پاک شد و بولدوزرها و ماشین های سنگین در شهرداری به همراه پزشکان داوطلب مستقر شدند تا بتوانند به مردم نیازمند و بیمار خدمات بدهند.
وی صاف و زلال تاکید می کند: زنده یادشیرخانی جزو بهترین شهرداران رشت محسوب می شد که من پشت سرش نماز میخواندم؛ الان هم معتقدم چون او ،نه پیش ازانقلاب بوده ونه بعدازانقلاب…
وی ادامه داد: آدم پاکی بود؛ می توانست پولها به جیب بزند اما هماره خالصانه کار کرد و دربحران برف آن سال دستور داد در میدان شهرداری یک ستاد باز کرد چادر زدند، باتراکتور و بولدوزر امثال ما چند نفر پزشک را سوار می کردند مریض را می آوردند یا ما می رفتیم اما دربرف دوسال پیش متاسفانه، مردم به دکتر و بیمارستان دسترسی نداشتند.
وی می گوید:شهردار شیرخانی همان شخصی بود که مجسمه اسب آبی را از ایتالیا آورد که به نماد گلسار رشت تبدیل شد؛ علی رغم انتقادات گفت: این نماد است و می ماند و تنها یک اسب آبی در کشور وجود دارد و آن هم نماد کهن میدان گلسار رشت است.
احمدپناه، منتقد ایجاد پیاده راه فرهنگی رشت در میدان اصلی است و می گوید: شورای اسلامی شهر ،محل دعوا شده متاسفانه اتفاقات خوبی نیافتاد؛ شهرداری آمد در گیلان از فرانسه و آمریکا تقلید کرد، شهر رشت را بهم زد میدان شهر را سنگ فرش کرد و پیاده راه ساخت و با این کار کاسبان و گردشگران را ناراضی کرد چرا که ارتباط را قطع کرد باید این مرکز باز می بود، باید به خواست مردم توجه می کرد.
دکتر احمد پناه اصرار به پایان مصاحبه دارد و می گوید : کلام طولانی مخاطب را خسته می کند و چنین کلامش را جمع بندی می کند،هرکس بتواند برای مملکتش کار کند جهان گلستان می شود اگر باید هشت ساعت کارکنیم واقعا هشت ساعت کار کنیم؛ موفقیت درک شورهای پیشرفته بر اساس کارت عریف می شود.
نیک می دانیم رسالت فرهنگ، توجه دادن و آگاه کردن است ، از این رو در به بهانه روز خبرنگار و آگاهی بخشی ،ایرنای گیلان برآن شد تا در زمانه پرحجم وهیاهوی ناخوش احوالی ها، لحظاتی را به خوش اخلاقی وصفای واژگان کهن میهمان شود و در آستانه پاسداشت روز خبرنگار بر حظ مخاطبان بیافزاید…
سخنانش همه نغزبود و پند؛چنان عظمت روح واندیشه اش بیش باد…
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰